دوران نامزدی [قسمت دوم]
دوران نامزدی [قسمت دوم]
برای دوران نامزدی، مدت خاصی را نمی توان معین کرد؛ بلکه به موقعیت و سلیقه ی افراد بستگی دارد.
اما می توان گفت: اگر وضعیت خاصی –مانند ادامه ی تحصیلات و گذراندن دوران سربازی و...- وجود نداشته باشد و دختر و پسر و خانواده هایشان آمادگی لازم را برای عروسی به دست آورده باشند، حدود «6 الی 9 ماه» برای این دوران، زمان مناسبی به نظر می آید.
باز تأکید می کنیم که: مدت خاصی برای این دوران وجود ندارد؛ بلکه مهم این است که: آمادگیهای لازم –که قبلا بیان شد- فراهم گردد و از ان دوران، استفاده های مخصوص آن، برده شود.
احتما پیدایش «آفت» در این دوران وجود دارد.
این «آفتهای احتمالی» نسبت به جامعه ها و خانواده های گوناگون، یکسان نیست؛ بلکه همانگونه که عادات و اخلاق و آداب و رسوم و عقاید مردم، متفاوت است، آفات دوران نامزدی و –کلا- آفات زندگی خانوادگی نیز متفاوت و گوناگون می باشد؛ زیرا: این آفتها، به اخلاق، حالات، عقاید، و آداب و رسوم مردم بستگی دارد.
در اینجا، بعضی از این آفات را بیان می کنیم تا جوانان و خانواده هایشان از ایجاد آنها جلوگیری کنند و اگر –خدای ناخواسته- به وجود آمد، فورا آنها را برطرف و علاج نمایند:
یکی از خصوصیات انسان، این است که: «نیروی خیال» او، بسیار بلند پرواز است و اگر کنترل و تعدیل نشود، به هیچ حدی اکتفا نمی کند و از حقایق و واقعیات می گذرد و به عالم رؤیا و آرزوهای غیر واقعی پرواز می کنند...؛ از طرف دیگر، «حالت مقایسه» نیز در انسان، قوی است و آنچه را دارد با آنچه دیگران دارند و یا با آنچه در دنیای خیال به آن رسیده است، مقایسه می کند و معمولا در این مقایسه ها دچار اشتباه و توهم می شود و حقایق و واقعیات را آنطور که هست نمی بیند، بلکه آنچه را خود دارد، ناچیزو حقیر می پندارد و آنچه را دیگران دارند و یا در عالم خیال به آن ریده، بزرگ و زیبا می بیند. روحیه ی «تنوع طلبی» انسان نیز به این امر کمک می کند؛ در نتیجه: دچار تأسف و حسرت و احساس خسارت و دلسردی و ناامیدی می شود و آرزوی «تبدیل» آنچه دارد را به آنچه دیگران دارند یا در خیال پرورانده می کند.
حالت سومی نیز در انسان وجود دارد و به اینگونه که: نسبت به آنچه دارد و برایش مجاز و حلال است، چندان رغبتی ندارد، اما نسبت به آنچه ندارد و برایش ممنوع است، حریص می باشد! «الانسان حریص علی مامنع» انسان، نسبت به آنچه ممنوع شده، حریص است.
مثلا: در مواقع عادی، چندان میل و رغبتی به فلان غذا ندارد و شاید روزها بگذرد و آن غذا در منزلش باشد، اما مصرف نکند؛ اما اگر بیمار شد و پزشک، او را از آن غذا منع کرد، میل عجیبی به آن پیدا می کند. و یا موقعی که روزه دار است و از خوردن غذا، ممنوع شده است، میل شدیدی به غذا و نوشیدنی دارد، اما هنگام افطار که ممنوعیت برداشته می شود، دیگر چندان رغبتی ندارد...
اصل این «نیروی تخیل» و «حالت قانع نبودن به وضع خود» و «حریص بودن نسبت به ممنوعات» و «تنوع طلب بودن انسان»، مقوله هایی است که باید در مباحث دیگر مورد بررسی قرار گیرد؛ اما ما، در بحث خودمان (آفتهای دوران نامزدی) از زوایه ای خص، آن را بررسی می کنیم: (کاملا دقت کنید)
انسان، در بسیاری از مسائل، دچار «خطای دیدی و شناخت» می شود. به این صورت که اشیائی را که از فاصله ی دور می بیند، ذهنش از آنها تصویر برداری می کند، بعد آنها را به نهانخانه ی ضمیرخود می فرسد و سپس به تحلیل و تفسیر آنها می پردازد. آنگاه نتیجه ای که از آنها می گیرد –معمولا- با واقعیت آن اشیاء فرق دارد. و هر گاه زمینه ای فراهم آید که بتواند از نزدیک و بطور ملموس و محسوس، آن اشیاء را ببیند و بررسی و ارزیابی کند، در می یابد که با آنچه با قبلا با فاصله دیده و ارزیابی کرده، متفاوت است...
مثلا منظهر ها و اشخاصی که در فیلمهای رنگی می بینیم، اگر قبلا آن مناظر و اشخاص را از نزدیک دیده باشیم و یا بعدا ببینیم، در می یابیم که واقعیت آنها با آنچه در فیلم دیده می شود، متفاوت است. خصوصا اگر تصاویر فیلم، بزرگ و با رنگ زیبا باشد و از فاصله ی دور دیده باشیم.
مثال دیگر: اشخاصی را که روی صحنه ی تآتر ایفای نقش می کنند و نور افکنهای رنگی بر آنان می تابد و ما از فاصله ی نسبتا دور آنان را می بینیم، اگر قبلا آن اشخاص را از نزدیک دیده باشیم و یا بعدا ببینیم و با آنان معاشرت و صحبت کنیم، در می یابیم که چهره و اندام زیر نور افکن رنگی و با فاصله ی دور، با چهره و اندام نزدیک و بدون نور افکن، چقدر متفاوت است!
و یا نسبت به چیزی و یا کسی که دراختیارمان نیست، میل و رغبت شدیدی داریم، اما وقتی به آن رسیدیم و در دسترسمان قرار گرفت، در می یابیم که مطلب مهمی نبوده است.
هر انسانی در زندگی خود، این صحنه ها را تجربه کرده و این تفاوتها را مشاهده نموده و متوجه این حقیقت شده است.
حال، اگر انسان (چه زن و چه مرد) عینک هوس و شهوت به چشم بزند و مناظر جنسی و هوس انگیز را با رنگهای شهوت آمیز نفس بنگرد و آنگا آنها را با «نیروی بلند پرواز خیال»، تحلیل و تفسیر کند، معلوم است که در ضمیرش چه تصاویر کاذبی نقش خواهد بست! آنگاه مصیبت از انجا آغاز می شود که بخواهد آن تصاویر کاذب را با همسر واقعی خود تطبیق دهد و مقایسه کند! واضح است که همسرش هر قدر هم زیبا و جذاب باشد، به آن تصاویر کاذب نمی رسد، و آن هنگام است که دلسردی و ناامیدی و بهانه گیری شروع خواهد شد. (خدا لعنت کند مروجین فساد و بی نبد و باری و فیلمها و مناظر مبتذل و سکس را! خدا می داند که این صحنه ها و مناظر –چه بصورت فیلم و چه بصورت عکس و چه بصورت زنده- چه بلاهایی بر سر نوجوانان و جوانان و همسران، هرچند که مسن باشند، می آورد!)
یکی از عوامل مهم دلسردی و پشیمانی و ناامیدی در روابط همسران، «مقایسه کردن همسر خود با دختران وپسران و همسران دیگر» است. و در این مقایسه ها –معمولا- به این نتیجه ی غلط می رسند که: دیگران، از همسرشان بهترند. یک ضرب¬المثل قدیمی که بین مردم ما معروف است، می گوید: «انسان، مرغ همسایه را غاز می بیند!» این ضرب المثل، بیانگر همین حالت مقایسه ی خطا و عدم قناعت و خیال باطل و حریص بودن نسبت به ممنوعات است.
اگر انسان، خواهان آرامش و سعادت و رضایت است، باید دست از این مقایسه بردارد و به همسر خود قانع باشد. آن همه فضائلی که درباره ی «قناعت» بیان شده است، تنها مخصوص قناعت در امور مالی و اقتصادی نیست، بلکه شامل «قناعت به همسر خود» نیز می شود؛ بلکه این قناعت، مهمتر از قناعت در امور اقتصادی است.
یکی از زیانهای خانمان سوز« چشم چرانی» (چه برای مرد و چه زن) این است که: انسان، صدها دختر و پسر و زن و مرد رنگارنگ و گوناگون را با لباسها و انداممها و شکلهای مختلف می بیند و تصویر آنان در ذهن و دلش نقش می بندد و نیروی خیال نیز آنها را پرورش می دهد و تزئین می کند، و هرگاه به همسرش رسید، او را با آنان مقایسه می کند و می پندارد که همسرش از آنان پائینتر است و زیبایی و جذابیت آنان را ندارد...، آنگاه دچار سرخوردگی و حسرت و ناامیدی و دلسردی می شود.
پیشوایان اسلام، مکرر مردم را از نگاههای حرام نهی فرموده اند. به یک مورد توجه کنیم:
«النظرة سهم من سهام ابلیس مسموم، و کم من نظرة اورثت حسرة طویلة»(1)
نگاه حرام، تیری مسموم از تیرهای شیطان است، و چه بسا یک نگاه، که حسرت و اندهی طولانی به دنبال دارد.
چشم چرانی و نگاه حرام، مخصوص مرد نیست، بلکه شامل زن هم می شود.
خواهر و برادرم! اگر خواهان سعادت و خوشبختی هستی، چشم و فکر و خیالت را از همه ی زنان و مردان جهان بپوش و متوجه همسر کن. همسرت را با هیچ کس مقایسه نکن. به همسرت اکتفا کن، مپندار که دیگران بهتر از همسر تو هستند؛ نه، آنان نیز انسانند و دارای نقصها و کاستیها و امتیازات و خصوصیات. اگر نقصهایی در همسرت می بینی و او را از همه ی جهات، کامل و مورد پسند و ایده آل نمی یابی، بدان که دیگران نیز همیگونه اند، یا مقداری پائینتر و یا کمی بالاتر. همانگونه که خودت نیز همینطوری! یعنی تو هم کامل و عالی و ایده آل نیستی. اصلا خداوند، از روی حکمت، مردم را گوناگون آفریده است. تربیتها و محیطهای پرورش و عوامل ارثی و ژنتیکی نیز مختلف است. روحیات و اخلاق افراد نیز متفاوت است. وسواس به خرج نده. هیچکس را نمی یابی که کاملا مورد پسندت باشد.
«چشم و همچشمی»، که همه ی مردم آن را مردود و باطل می دانند (هرچند در میدان عمل، آن را تأیید می کنند!)، مخصوص امور تشریفاتی و خرافاتی نیست، بلکه شامل بحث ما هم می شود. مقایسه کردن همسر خود با دیگران، نوعی «چشم و همچشمی» است.
توجه!
همیشه اینطور نیست که انسان همسرش را در مسائل ظاهری و جذابیت جنسی، با دیگران مقایسه کند و به او قانع نباشد، بلکه این «مقایسه ی باطل»، و «عدم قناعت» و «حرص برآنچه ندارد»، در مسائل معنوی و اخلاقی و علمی و نیز وجود دارد. یعنی می گوید: «همسر من از همسر فلانی یا از فلان دختر، از جهت امیان و علم و اخلاق پائینتر است... ای کاش فلان زن با کمال و با ایمان، همسر من بود... او از همسر من فهمیده تر است، با سلیقه تر است، با ایمانتر است، با سوادتر است، با هنرتر و کدبانوتر است...»
این مقایسه هم باطل است و نتیجه ای جز حسرت و اندوه و دلسردی و ناامیدی ندارد. این هم ممکن است پرورده ی نیروی خیال باشد و مرغ همسایه، غاز جلوه کرده باشد! اگر واقعا خواهان رشد معنوی همسرت هستی، او را در این راه کمک کن و وسائل رشدش را فراهم ساز، تحقیر و سرزنش او، خلاق تقوی و اخلاق است.
دراین¬باره، یعنی بهانه های دل و مقایسه ی غلط و حرص و عدم قناعت، نمونه ها و شواهد فراوانی وجود دارد که در اینجا به یک نمونه اکتفا می کنیم:
«جواد» در واحد خواهران یکی زا نهادها کار می کرد و هر روز با دهها دختر و زن، سروکار داشت. روزی نزد اینجانب آمد وگفت: «من از همسرم ناراضی ام، او صفات کمالاتی را که من خواهان آن هستم ندارد و من از این موضوع خیلی رنج می بردم و نسبت به زندگی ام دلسرد و ناامید شده ام...: سپس نقصها و عیبهایی را برای همسرش برشمرد و علتهایی را برای این نارضایتی اش بیان کرد.
اینجانب که از وضع زندگی او باخبر بودم و همسرش را می شناختم و می دانستم خانم خوبی است، پس از تأمل و بررسی مسائل، به او گفتم: برای حل مشکلات زندگی ات و رفع این دلسردی و نارضایتی، ابتدا یک پیشنهاد به شما می کنم، آن را عمل کن، بعد به راه حلهای دیگر می پردازم. آن پیشنهاد این است که: فورا از این واحد خواهران استعفا بده و در قسمت دیگری به کار مشغول شو، که سروکارت با دختران وزنان نباشد.
«جواد» با تعجب گفت: «این چه ربطی به مشکل من دارد؟!»
به او گفتم: شما هر روز با دختران و زنان فراوانی در تماس هستی و با آنان کار می کنی و در وجود هر کدام از آنان ممکن است خصوصیت و صفتی را مشاهده کنی که در همسرت وجود نداشته باشد، خواه آن صفت، واقعی باشد یا خیالی؛ و این صحنه ها در وجود و ضمیر شما تأثیر می گذارد. هرچند شما پاک و با ایمان هستی، اما ناخودآگاه تأثیر می پذیری و آنگاه همسرت را با آنان مقایسه می کنی و چون عیبهای آنان خبر نداری و فقط حسنهایشان را می بینی و از نقصهای همسرت خبرداری، نتیجه می گیری که همسرت نسبت به اینها کمبود دارد. آنگاه است که احساس حسرت و دلسردی می کنی.
ممکن است خودت اصلا متوجه این مقایسه نباشی، اما ضمیرت کار خودش را می کند. هیچکس نمی تواند با قاطعیت ادعا کند که در برخورد با جنس مخالف و نامحرم، هیچ تأثیری نمی پذیرد. حضرت یوسف هم به خدا می گوید: «اگر تو من را از مکر و حیله ی این زنان و دختران مصری حفظ نکنی، ممکن است به آنان تمایل پیدا کنم»(2) پس شما خودت را مصون از تأثیر ندان و تا زندگی است از هم نپاشیده، از این واحد استعفاء بده.
از طرف دیگر، معاشرت شما با این همه دختر و زن، روی حس غیرت و حسادت همسرت تأثیر دارد و برایش سخت است که شوهرش دائما با دختران و زنان جوان و نامحرم در تماس نزدیک باشد. این موضوع باعث ناراحتی و افسردگی و دلسردی او می شود، هرچند که به زبان نیاورد، و زندگی را به کام شما و خودش تلخ می کند...
ابتداء برای «جواد» سخت بود که این پیشنهاد را بپذیرد، اما او را قانع کردم که برای امتحان هم که شده، مدتی این کار را ترک کند تا ببینم چه می شود.
«جواد» از آن کار استعفاء داد و در قسمت برادران مشغول به کار شد... حدود دو ماه بعد نزدم آمد و با رضایت و شادمانی گفت: «این امتحان، نتیجه ی خوبی داد و در بهبود وضع زندگی ام خیلی مؤثر بود...»
به او گفتم: اگر می خواهی در زندگی خانوادگی ات خوشبخت و راحت باشی، هرگز همسرت را با دیگران مقایسه نکن. و بعد، مسائل و مشکلات دیگر زندگی شان را بررسی کردیم. و اکنون که چند سالی از آن واقعه می گذرد، زندگی خوب و با نشاطی دارند. والحمدلله.
برادر و خواهرم! پارسا و قانع باش و همسرت را محکم نگه دار.
«اسمک علیک زوجک و اتق الله» (3) او را با کل دنیا عوض نکن. این همان همسری است که آرزویش را داشتی. همین است و غیر از این نیست. البته زمینه ی رشد و سازندگی، همیشه فراهم است. در رشد او بکوش، اما آنچه فوق طاقت و توان او است از او نخواه. ظرفیت او محدود است، همانگونه که خود تو هم این گونه ای. از گلستان هستی، این غنچه گل نصیب تو شده است، او را حفظ کن. نگذار پژمرده و پرپر شود. تو که از عیبهای دیگران خبر نداری و فقط خوبیهایشان را از دور می بینی. اگر می توانستی آن روی صحنه را هم ببینی، آنگاه متوجه می شدی که همسرت از بسیاری از کسانی که آرزوی همسریشان را داری، بهتر است!
توجه!
البته زن و شوهر موظفند خود را آنچنان با زیبائیهای ظاهری و باطنی بیارایند و از یکدیگر دلربایی کنند و چشم و دل همدیگر را پر سازند که جایی برای دیگران باقی نماند. آراستگی و نظافت و جمال ظاهری، و متصف شدن به صفات حمیده و کمال باطنی، نقش اصلی را در جلب دلهای و ایجاد دلگرمی و محبت به عهده دارد. آراستگی و زیبایی ظاهری و صفات پسندیده ی باطنی، نخستین عاملی است که انسان را به سوی خود جلب می کند و نبودن آن، اولین عامل طرد و دلسردی است.
متأسفانه گاهی مشاهده می شود که: دختر و پسر و یا خانواده هایشان، توقعات بیجایی از هم دارند و بارهای سنگینی را بر هم تحمیل می کنند و این دوران شیرین را تلخ می نمایند. این توقعات –معمولا- مادی و خرافاتی و برخاسته ی از رسوم جاهلی است و هرعقل سلیمی آن را محکوم و مردود می داند.
بعضی از والدین و بزرگترها –که باید یاور جوانان باشند و زیر بالشان را بگیرند تا بتوانند زندگی خود را سروسامان بدهند –آنچنان بر جوانان فشار می آورند که کمرشان خم می شود، بلکه می شکند! جوانان در این باره و از این توقعات و تحمیلات، درد دلها دارند.
این امور، باعث دلسردی و ناراحتی می شود و به زندگی لطمه می زند و حتما از آن باید پرهیز کرد. و اگر بزرگترها چنین مسائلی را پیش آورند، دختر و پسر باید هوای همدیگر را داشته باشند و علاوه بر اینکه نباید وارد این امور واهی شوند، لازم است از یکدیگر دفاع کنند و هرکدام نگذارند بر دیگری فشار وارد شود.
همکاری دختر و پسر و خانواده هایشان، برای سروسامان دادن به زندگی آینده، ضرورت کامل دارد و این توقعات و تحمیلها، خلاف همکاری و همدلی و صمیمیت است.
چشم و همچشمی ها و مسابقه در تجملات و تشریفات و آداب و رسوم غلط، مانع از پر و بال در آوردن نوجوانان برای پرواز به سوی زندگی مستقل می شود.
جشن گرفتن برای عقد، یا عروسی و یا برای هر دو، نه تنها ناپسند نیست، بلکه بسیار پسندیده و مطلوب و لازم است. جوانان، بخصوص دختران، آرزو دارند که برای عقد و عروسی شان جشن گرفته شود. باید به این آرزو، پاسخ مثبت داد. از نظر اسلام، جشن گرفتن برای ازدواج، مستحب و مطلوب است. برای ازدواج امیرمؤمنان امام علی و حضرت زهراء، به دستور پیامبر اکرم –سلام الله علیهم- جشن گرفته شد. سفارش ما به جوانان این است که: حتما جشن بگیرند (برای عقد، یا عروسی و یا هر دو) و بدون هیچ گونه جشنی عروسی نکنند؛ اما آنچه ناپسند است، گناه و اسراف و تجملات و توقعات بیجا می باشد، نه اصل جشن گرفتن. و هرانسانی که از فطرت انسانی خارج نشده باشد، زشتی و ناپسندی این امور را می فهمد و می تواند مرز بین «جشن پسندیده» و «جشن ناپسند» را تشخیص دهد.
اگر انسان بتواند خود را از قید «وابستگی به نظر و عقیده ی دیگران» آزاد کند و نگران «احساس دیگران نسبت به خودش» نباشد، بلکه بکوشد وظیفه ی خود را تشخیص دهد و مطابق آن عمل کند، انسان سعادتمندی خواهد بود.
جوانانی را مشاهده کرده ایم که دوران شیرین نامزدی شان و کانون با صفای زندگی شان و قلبهای مالامال از محبتشان، بخاطر دخالتها و وسوسها و فضولیهای «جاهلان عقرب صفت» (که اقتضای طبیعتشان نیش زدن است) و یا «مغرضان حیله گر» (که دنبال آشوب می گردند تا هیزم کش آتش باشند) دچار تلخی و سردی و کدورت شده است! (لعنت خداوند بر این دشمنان سعادت جوانان!)
زوجهای جوان باید همیشه مراقب این پلیدان باشند و زندگی شیرین خود را از «نیش زهرآگین» و «قلب سیاه» آنان محفوظ و مصون نگه دارند و هوشیار و مواظب باشند که: ممکن است این «وسواسان خناس» در شکل و قیافه ی «دلسوز و خیرخواه» نیز ظاهر شوند!
بهترین اسلحه در مقابل این دشمنان سعادت، «همدلی و صمیمیت و هوشیاری دختر و پسر» است.
بعضی از فرزندان، پس از اینکه همسر و مونس خود را یافتند، پدر و مادر را فراموش می کنند و یا به آنان کم توجه می شوند و گاهی نسبت به آنان بی ادبی می-کنند. گاهی مادر پسر، پس از آوردن عروس و حتی به محض نامزدی و عقد، احساس می کند پسرش دیگر آن علاقه و توجه سابق را به او ندارد! و این برایش بسیار سنگین و سخت است و گاهی از عهده ی تحملش خارج می شود. آنگاه است که نزاع و دعوا برپا می کند.
انسان عاقل آن است که حال دو طرف را رعایت کند. هم حقوق والدین را ادا کند و هم حقوق همسر را. نه والدین را فدای همسر کند و نه همسر را فدای والدین.
اینجانب در بسیاری از نزاعها میان عروس و مادر شوهر، بی توجهی و بی کفایتی و بی تدبیری داماد را مشاهده کرده ام، و همچنین در نزاعهای داماد با والدین همسرش، بی توجهی و بی کفایتی و بی تدبیری عروس را!
اگر عروس و داماد، به همه ی جوانب امور توجه داشته باشندو حق هر کس را بجای خود رعایت کنند، بسیاری از این نزاعها و کشمکشها میان والدین و عروس و داماد به وجود نمی آید.
عروس و داماد باید توجه داشته باشند که این والدین، سالها زحمت کشیده اند و آنان را با سختیها و خون دل خوردن بزرگ کرده اند، اکنون انصاف نیست که به آنان بی مهری کنند. ناراحت کردن پدر و مادر، نارضایتی خداوند را به دنبال دارد، و نارضایت خدا، لطمه های سنگینی به زندگی فرزندان وارد می کند و موجب عذاب آخرت می شود. این پدران و مادران، مایه ی برکت زندگی فرزندانند. نباید این سرمایه ی ارزنده را از دست داد. پدر و مادر که بدبختی و ناراحتی عزیزانشان را نمی خواهند. آنان خواهان سعادت و خوشبختی فرزندانشان هستند.
برادر و خواهر جوانم! قدر نعمت وجود این دلسخوختگان را بندانید. انصاف نیست الآن که به محبوب خود رسیده اید، این ولی نعمتهای رنجدیده ی خود را پشت سربیندازید! جوانان فراوانی را مشاهده کرده ایم که پس ازبچه دار شدن و تحمل مقداری زحمت بچه ها، تازه متوجه ارزش پدر و مادر خود شده و فهمیده اند که آنان چقدر برایشان زحمت کشیده و رنج برده اند! با اینکه می دانیم که امکانات رفاهی امروز، خیلی بیشتر و بهتراز قبل است و پدران و مادران ما، با سختیهای زیادتری ما را پرورش داده اند.
پس حق هر کس را به جای خود ادا کنید. بی توجهی و اهانت به هیچکدام روانیست. کاری نکنید که تأسف و پشیمانی آن در آینده، دمار از روزگارتان بر آورد! وناگاه بیدار شوید که دیگر پدر و مادر خفته اند!! و دیگر کاری از دستتان برنیاید.
رابطه ی دختر و پسر و خانواده هایشان در این دوران، باید گرم و صمیمی باشد؛ اما به افراط و زیاده روی کشیده نشود. «اعتدال» درهر کاری پسندیده است و «افراط» ناپسند.
اگر رفت و آمدها و مهمانیها زیاد شود، دو طرف خسته می شوند و این خستگی، به محبتها لطمه می زند؛ بخصوص اگر این دوران، طولانی هم بشود.
بسیار پیش می آید که جوانان می پرسند: «در دوران نامزدی و فاصله ی بین عقد و عروسی، چقدر باید رفت و آمد کرد؟ چند روز یکبار؟ هر هفته چند بار؟...»
در جواب می گوئیم: اندازه معین و استانداردی ندارد، بلکه باید ببینید زمینه چقدر مهیا است و پذیرش چه اندازه می باشد. نه آنقدر کم که دلسردی بیاورد و نه آنقدر زیاد که خستگی آور شود. نه تکبر و سرسنگینی و بی اعتنایی و نه زیاده روی و سبک کردن خود و به زحمت انداختن دیگران .«اندازه نگهدار که اندازه نکوست.»
ضمنا در این رفت و آمدها، نباید هیچگونه تحمیل و تکلفی وجود داشته باشد. هیچکدام نباید توقع پذیرایی مفصل و سفره ی رنگین و هدیه های گرانقیمت داشته باشند و درهرحالی باید یکدیگر را رعایت کنند.
همچنین بر عروس و داماد لازم است که حریم عفت و حیا را رعایت کنند؛ بخصوص در خانواده هایی که دختر و پسرهای دیگری نیز وجود دارند.
بی پروایی نسبت به حریم حیا وعفت، باعث بی حرمتی عروس و داماد نزد والدین و موجب انحراف و گمراهی دیگر دختران و پسران خانواده خواهد شد.
ممکن است در طول دوران قبل از عقد، کدورتها و ناراحتیهایی پیش بیاید و خطاهایی از طرفین سربزند. در هنگام خواستگاری و بله برون و تعیین مهریه و شرایط ازدواج و مهمانیها و امور اینگونه ای، ممکن است کدورتهایی پیش آمده و مسائلی بین دو خانواده رد و بدل شده باشد و بعضی از بزرگترها و اطرافیان و یا خود دختر و پسر، حرفهای دلسرد کننده ای زده باشند و یا افراد «عقرب صفت»، نیشهایی زده باشند که باعث کدورتهایی شده باشد. این کدورتها، نباید به بعد از عقد سرایت کند با خواندن عقد، همه ی این ناراحتیها باید برطرف گردد و به دوران پس از عقد کشیده نشود. اگر به کسی بی احترامی شده و یا خیال می کند به او توهینی شده است، باید بخاطر خدا ببخشد. اکنون که به سلامتی، این دو جوان زندگی مشترکشان را آغاز کرده اند، بزرگترها و افراد دو خانواده باید ناراحتیها را به بزرگی خودشان ببخشند و فراموش کنند و هرگز در صدد تلافی و تجدید ناراحتیها بر نیایند. عروس و داماد نیز هرگز درباره ی آن دلخوریها حرفی نزنند.
مطرح کردن این امور واهی و جاهلانه، که نشانه ی عدم رشد و ناپختگی مطرح کننده است، باعث کم شدن محبت میان زوجین می شود و گاهی لطمه های سنگینی بر پیکره ی زندگیهای نو پا وارد می کند.
بعضی از عروس و دامادها و بستگانشان (خصوصا مادران و مادربزرگها) برای عزیز کردن خود و یا برای جبران عقده های حقارتشان و یا به هر نیت سوء دیگر، از خواستگاران و خاطر خواهان فراوان سابق خود، نزد یکدیگر سخن می گویند ومعمولا تعدادشان را چندین برابر واقعی اش افزایش می دهند و آنان را به رخ همدیگر می کشند!
این کار نه تنها آنان را عزیزتر نمی کند و هیچ فایده ای ندارد، بلکه موجب کدورت خاطرها می شود و زیانهای فراوانی به دنبال دارد.
عروس و داماد، علاوه بر اینکه باید خودشان از این سخنان بیهوده و زیانبار خودداری کننند، باید از بیان آنها از طرف بستگانشان نیز جلوگیری نمایند و همچنین اگر دلبستگی و علاقه ای به کسی داشته اند، هرگز نباید به همسر خودبگویند و هیچگاه نباید از دختران، پسران، زنان و مردان بیگانه، نزد یکدیگر سخن بگویند. غفلت از این نکات بظاهر کوچک، زیانهای بزرگی را به دنبال دارد.
در اینجا مناسب است به سخنی ازآیت الله ابراهیم امینی توجه کنیم:
«یکی از موضوعات مهمی که دختر و پسر در فاصله ی بین عقد و عروسی در صدد کشف آن هستند، درجه ی محبت و علاقه همسر می باشد. هر یک از زن و شوهر می خواهد بفهمد که همسرش تا چه مقدار به وی علاقه دارد؛ و این موضوع در آینده ی زندگی آنها بسیار تأثیر دارد. بنابراین، بر زن و شوهر لازم است که مراتب عشق و علاقه ی خود را نسبت به همسر ابراز دارند و از گفتن هر کلمه یا انجام هر عمل دلسرد کننده ای که می توان کم محبتی را از آن استنباط نمود، جدا خودداری نمایند. مرد باید از همه زنان و زن از همه ی مردان چشم بپوشد و تنها همسرش را ببیند. از مردان و زنان دیگر تعریف کردن و از وجود خواستگاران سابق سخن گفتن و عیبجوئی و انتقاد، از اسباب دلسردی بشمار می رود و باید جدا از آن اجتناب نمود.
... زن و شوهر باید در معاشرتها، وقار و متانت خویش را نگهدارند و از شوخیها و حرکات سبک و زنشت، اجتناب نمایند. ادب و احترام را رعایت کنند و کاری نکنند رویشان بریکدیگر باز و حریم ادب شکسته شود.»(4)
بعضی از والدین دختران، غیرت و تعصب بیجا به خرج می دهند و از رابطه ی دوستانه ی دخترشان با نامزد شرعی اش جلوگیری می کنند و این کارشان موجب دلسردی و ناراحتی دو نامزد می شود.
به چنین پدران و مادرانی می گوییم: اگر شما این داماد را پسندیده اید و به او اعتماد دارید و با رضایت و شناخت کافی او را پذیرفته اید و او را همسری شایسته و مناسب برای دخترتان می دانید، دیگر جایی برای نگرانی و ممانعت از ملاقات آنان وجود ندارد. اما اگر از او شناخت لازم را ندذارید و او را نپسندیده اید و به او اعتماد ندارید، پس چرا دخترتان را به عقد او در آوردید؟! معقول نیست که انسان دختر عزیزش را به عقد کسی در آورد که نسبت به او بدگمان است و او را همسری شایسته و مناسب برای دخترش نمی داند!
این پسر! الآن داماد شما و شوهر شرعی و قانونی دخترتان است و دختر شما نیز همسر شرعی و قانونی اوست و از این نظر، هیچ فرقی بین دوران نامزدی و بعد از عروسی وجود ندارد.
اگر بگویید: خوب، اگر این دختر، همسر اوست، پس باید او را بردارد و به خانه¬اش ببرد، نه اینکه همسر او باشد و درخانه ی ما زندگی کند!
در جواب می گوییم: مگر در همین چند صفحه ی قبل، در بحث «ضرورت دوران نامزدی» نگفتیم که: لازم است بین عقد و عروسی فاصله باشد و دلائلش را هم بیان کردیم؟!
به هر حال، والدین دختر باید حال این دو نوجوان را رعایت کنند و با «غیرت و تعصب بیجا» باعث دلخوری و رنجش آنان نشوند، تا –ان شاءالله- بعد از عروسی، رابطه ی عروس و داماد با این والدین، رابطه ی صمیمانه و محترمانه ای باشد و از آنان کینه و رنجشی به دل نداشته باشند.
البته داماد هم توجه داشته باشد: تا زمانی که دختر در منزل پدر و مادر خود است و عروسی رسمی صورت نگرفته، باید اجازه رضایت والدین دختر در مورد گردش، تفریح، مسافرت رفتن و همه ی امور، رعایت و جلب شود. نمی توان انتظار داشت که آنان هیچ نظی نداشته باشند و دختر و پسر را در همه ی امور، آزاد بگذارند؛ زیرا آنان باید حرمت و حریم خانوادگی خود را حفظ کنند. جوانان نباید به این حریم و حرمت تجاوز کنند، بله باید موقعیت آنان را در نظر بگیرند. بخصوص در خانواده هایی که دختران و پسران بالغ دیگری نیز وجود دارند و رابطه و رفتار خواهر و دامادشان را مشاهده می کنند، که در این صورت اگر رابطه ی آنان بی پروا باشد و رعایت حریم عفت را نکنند، باعث تحریک و انحراف آن نوجوانان خواهد شد.
سفارش اکید ما به عروس داماد این است که: حرمت و احترام و رضایت والدین را در همه ی امور، رعایت کنند. بی پروایی در این باره و بی توجهی به این حریم، لطمه های سنگینی را به دنبال دارد.
پی نوشت:
1- امام صادق –علیه السلام – وسائل الشیعه، ج 14، چاپ بیروت، ص 138.
2- «إلا تصرف عنی کیدهن اصب الیهن...» سوره ی یوسف/ آیه ی 33.
3- سوره ی احزاب/ آیه 37.
4- کتاب انتخاب همسر، ص 227.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}